معرفی وبلاگ
خدایا ! خداياچگونه تورابخوانم درحالي که من، من هستم (بااين همه گناه ومعصيت) وچگونه ازرحمت تونااميدشوم درحالي که تو، توهستي (باآن همه لطف ورحمت) خدايا توآنچناني که من مي خواهم مرانيزچنان کن که تومي خواهي
دسته
عشق سالهاي جـنـگ
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 32281
تعداد نوشته ها : 23
تعداد نظرات : 12
Rss
طراح قالب
GraphistThem272

تیمسار خشمگین بود . چنان خشمگین که حتی صدایش می‌ لرزید . دوستانش بعدها اعتراف کردند که در تمام مدت دوستی‌ بلند مدتشان هرگز او را چنین ندیده بودند. او حتی برای نخستین بار بر سرشان داد زده بود که: « شما چطور توانستید بدون اجازة ی من دست به چنین کاری بزنید ؟ »

 

کسی در آن لحظه جرأت جواب نداشت . هر چند آن ‌ها همان وقت هم که تصمیم به چنین کاری گرفتند ، از عواقبش بی‌ اطلاع نبودند ، اما نه در این حد !

ماجرا از این قرار بود که سال ‌ها پیش ، وقتی که او شب و روزش را در جبهه می‌ گذراند ، بنیاد شهید به تعدادی از خانواده‌های شهدا و جانبازان در یکی از شهرک ‌های تازه تأسیس شمال تهران زمین می ‌داد . آنان که از زندگی فرمانده شان از نزدیک اطلاع داشتند ، به فکر خانواده ی‌ او افتادند . آن ‌ها فکر می‌ کردند صیاد به خانواده ‌اش بی‌ اعتناست فردا که آب‌ ها از آسیاب بیفتد ، او حتی زنده هم بماند ، چه بسا خانواده ‌اش سایبانی نداشته باشند . آن روز ها خانواده ی او در خانه ی سازمانی ارتش زندگی می‌ کردند . پس دوستان او تصمیم گرفتند از رئیس بنیاد شهید برای فرمانده نیروی زمینی که از قضا خود جانباز هم بود ، قطعه ‌زمینی بگیرند . حجت‌الاسلام کروبی هم که از زندگی او بی ‌اطلاع نبود ، موافقت کرد و کار صورت گرفت . یاران فرمانده برای این که او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند ، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به‌کار ساختمان سازی شدند . تا این که در نیمه ی کار صیاد فهمید . به آنان به ‌شدت تاخت. عصبانیتش که فروکش کرد ، از آنان عذر خواست. گفت می‌ داند آنان قصد خدمت به او و خانواده ‌اش را داشته‌ اند اما او چنین استحقاقی ندارد. بعد برای آقای کروبی نامه نوشت و بعداز تشکر از مساعی او در حل مسکن ایشان ، گفت :

وقتی که در دانشگاه افسری تدریس می ‌کرد ، تصمیم گرفت عملیات‌ های بزرگ هشت سال دفاع مقدس را به دانشجویان تدریس کند. استقبال دانشجویان باعث شد برای نظام‌ مند شدن این کار ، سازمانی تشکیل دهد . طرح تشکیلاتی نوشت به نام هیأت معارف جنگ.

دسته ها :
چهارشنبه سی یکم 6 1389
X